طرحهای پژوهشی آزمایشی و شبه آزمایشی در علوم اجتماعی
دکتر حسین شکرکن
منظور از آزمایش ۱ هر رویداد یا مداخله ۲ است که یا توسط آزماینده کنترل و مهار میشود و یا طبیعتا رخ میدهد. این رویداد در زندگی پاسخ دهندگان تأثیر داشته و پیامدهای احتمالی آن میتوانند بهطریق تجربی ارزیابی شوند. آزمایشها را میتوان بر این مبنا که آیا تشکیل گروههای مختلف از طریق گماردن پاسخ دهندگان به مداخله بهصورت تصادفی یا غیرتصادفی بوده است به دو دسته عمده تقسیم کرد. دسته اول را طرحهای آزمایشی حقیقی و دسته دوم را طرحهای شبه آزمایشی مینامند. آزمایشها وسائل بررسی فرضیههای علی هستند. سنتاً سه شرط برای پذیرش اینکه رابطه بین دو متغیر علی است و اینکه جهت علیت از الف به ب است وجود دارد: ۱- شرط نخست مربوط به تقدم رتبی است و اظهار میدارد که یک علت باید از نظر رتبه پیش از معلول باشد. برآوردن این شرط در صورتی که محقق بداند که پاسخدهندگان چه وقت مداخلهای را دریافت کردهاند معمولاً کاری ساده است. محقق میتواند این دانش را با اطلاع خود از عملکرد پیش آزمون ۳ و پس آزمون ۴ پاسخدهندگان ترکیب کند و میتواند اعمال یک مداخله را با گونهای سنجش تغییر در متغیر وابسته مرتبط سازد. محققی که یک آزمایش حقیقی را انجام میدهد میداند که گماردن تصادفی آزمودنیها به گروههای آزمایشی و گواه معادلبودن پیش آزمونها را در این گروهها بهصورت احتمالاتی تأمین خواهد کرد. بنابراین،، اگر تفاوتهائی در پس آزمونها وجود داشته باشد، می داند که این تفاوتها احتمالاً پس از اعمال مداخلهها روی دادهاند. ۲- شرط لازم دوم برای استنباط قابل اعتماد یک رابطه علی از الف به ب این است که مداخله یا مداخلهها باید با معلول تغییر همسان ۵ داشته باشند، چه اگر علت و معلول به نحو بالقوه مربوط نباشند، یکی نمیتواند علت دیگری باشد.
روشهائی آماری برای آزمودن این موضوع که آیا تغییر همسان وجود داشته است یا نه در اختیار است و معیارهایی دلبخواه (مثلاْ۰/۰۵> P) برای تعیین اینکه آیا تغییر همسان واقعی در دادهها هست یا نه وجود دارد. بدین ترتیب، روشهای آماری همانند دروازه بان عمل میکنند. ولی متاسفانه حتی هنگامیکه این روشها بنحو مقتضی هم بهکارروند دروازه بانهایی عاری از اشتباه نیستند و در کشف انگارههای ۶ تغییر همسان حقیقی و کاذب با شکست مواجه میشوند. از آنجا که روشهای آماری منجر به تصمیمات مهم میگردند، بخردانه است که عوامل منتهی به نتیجهگیریهای نادرست درباره تغییر همسان تشریح گردند. این عوامل به تهدیدهای مربوط به روایی نتیجهگیری آماری ۷ موسومند. ۳- شرط لازم سوم برای استنباط یک رابطه علی این است که هیچگونه توضیح جایگزین ۸ موجه دیگری بهغیر از الف نباید برای ب وجود داشته باشد. برآوردن این شرط از دو جهت متمایز دشوار است. اولی که بویژه در رابطه با شبه آزمایشها ایجاد اشکال میکند مربوط است به امکان وجود تفسیرهای جایگزین، بدین معنی که یک رابطه علی ظاهری از الف به ب ممکن است در واقع ناشی از متغیرهایی ثاشی شده باشد که موجب تغییر در ب شدهاند. مثلاً، شخص ممکن است ماشین جدیدی را در یک کارخانه بهکاراندازد و مواظب باشد که آیا این کار با افزایشی در بهره وری همراه است یا نه. اگر همراه باشد، شخص ممکن است تمایل داشته باشدکه این افزایش را به ماشین منتسب کند. هرچند که همواره این امکان وجود دارد که این افزایش با خود ماشین هیچگونه ارتباطی نداشته و ناشی از افزایشی فصلی باشد که همه ساله در آن هنگام روی میدهد. این تنها یک نمونه از اینگونه متغیرهای ثالث است و ما متعاقباً فهرستی منظم از اینگونه متغیرهای ثالث را تحت عنوان تهدیدهای مربوط به روایی درونی ۱ عرضه خواهیم کرد. تهدیدهای مربوط به روایی درونی همچنین حاکی از این هستند که یک رابطه علی فرضی ممکن است تصنعی ۲ باشد. در اینجا نسبت به عملیات تجربی (تعریف عملیاتی) معرف سازهها ۳ و مفاهیم الف و ب که محقق تلاش در مشخص کردن آنها داشته است شک و تردید پیدا میشود. بیشتر مجادلات نظری در روانشناسی چنین ماهیتی دارند، مثل مجادلات مربوط به اینکه آیا رابطه بین پرداخت مزد بیشتر و بهره وری باید پیامد این امر تفسیر شود که مزد بیشتر، احساسات نابرابری میآفریند، یا بر خلاف توقعات است، یا خودپنداره شخص را تهدید میکند، یا هر چیز دیگر. در چنین مطالعات مسئله این نیست که دستکاری مزد تغییری را در شاخص بهره وری موجب میشود یا نه بلکه، مسئله این است که مزد چگونه باید در قالب اصطلاحات مربوط به نظریه و تعمیمپذیری نامگذاری شود. مثال دیگر، عبارت از این است که برای برخی اشخاص مسئله تفسیر در آزمایشهای مشهور روئث لیزبرگر و دیکسون ۴(۱۹۳۹) در کارخانه هاثورن ۵ مسئله نامگذاری آن چیزی است که موجبگردید زنان بر بهره وری خود بیفزایند و نه تعیین اینکه آیا مداخله بهرهوری را افزایش داد یا نه. آیا متغیر علی خود واقعیت تغییر بود صرفنظر از ماهیت آن، یا بازخوردی ۶ بود که توسط تغییرات جدید درباره رفتار شخص داده شد، یا بهبود انسجام گروه کار بود، یا ادراک تازهای بود از علاقه مدیریت، یا هر چیز دیگر؟ ما متعاقباً تهدیدهای مربوط به روایی سازه ۷ را مورد بحث قرار خواهیم داد. این تهدیدها باید بهعنوان تهدیدهائی نسبت به نامگذاری صحیح عملیات علت و معلول در قالب اصطلاحات انتزاعی و مجرد تلقی شوند که از استعمال معمولی زبان یا از نظریه رسمی ناشی میگردند. درواقع مسئله روایی سازه گستردهتر از این است و آشکارا به تلاشهای نامگذاری هر جنبه از یک آزمایش بهانضمام ماهیت محیط، طبیعت اشخاص شرکتکننده و غیره کاربرد پیدا میکند. این نکته قابل توجه است که روایی درونی در گذشته به نادرست هم برای اشاره به تردیدهای مربوط به اینکه آیا یک رابطه علی از الف به ب میتواند منطقاً استنباط شود و هم به تهدیدهای مربوط به اینکه چگونه علت و معلول باید نامگذاری شوند، بهکار برده میشد. این آمیختگی از آنجا پیش میآید که تفسیرهای جایگزین در استقرار روایی درونی و سازه هر دو باید رد شوند. معهذا، روایی درونی متضمن رد تفسیرهای (+)مربوط به این است که چگونه به الف و ب برحسب اصطلاحات فرضی اشاره میشود. از آنجا که دلیل منطقی اصلی برای انجام آزمایشها، آزمودن این است که آیا رابطه دو متغیر علی است یا نه، تفسیرهای جایگزین که باید بهعنوان شرط لازم برای استنباط علت رد شوند عبارتند از تفسیرهای جایگزین مربوط به رابطه (یعنی، تهدیدهای مربوط به روایی درونی) و نه تفسیرهای جایگزین مربوط به عملیات علت و معلول (یعنی تهدیدهای مربوط به روایی سازه).
یک آزمایش نیکو باید (الف) تقدم رتبی را روشن سازد. (ب) بهاندازه کافی حساس و توانمند باشد که نشان دهد یک علت و معلول بالقوه میتوانند تغییر همسان داشته باشند، (ج) کلیه متغیرهای ثالثی را که ممکن است رابطه بین علت و معلول را توضیح دهند رد کند، (د) فرضیههای جایگزین درباره سازههای درگیر در رابطه را مرتفع سازد. دست کم یک مرحله دیگر هم مفید است. استنباط یک رابطه علی در یک برهه از زمان، با بهکاربردن یک محیط پژوهشی، و با یک نمونه از پاسخ دهندگان، اطمینان اندکی در این باره برای ما حاصل میکند که رابطه علی نشان داده شده استوار است. نگرانی درباره تعمیمپذیری یافتهها به زمانهای آنها، محیطها و اشخاص نگرانی مربوط به روایی بیرونی ۱ نامیده میشود و ما بهزودی تهدیدهای عمده مربوط به این نوع روایی را فهرست خواهیم کرد. با اینکه بحث پیشین ما دلالت بر این دارد که برای آزمودن فرضیهها، آزمایشها از غیرآزمایشها بهترند، نباید چنین نتیجه گرفت که آزمایشها ابزار خطاناپذیری برای آزمودن پرسشهای مربوط به فرضیههای علی هستند. فهرست زیر از تهدیدهای مربوط به رواییهای درونی، نتیجهگیری آماری، بیرونی و سازه و بحث روابط فیمابین این انواع روایی باید صراحتاً خطاپذیری آزمایشکردن را روشن کند. بهبودهائی در طرحریزی مورد نیاز است، میتواند به عمل آید، و باید بهعمل آید تا استنباطهای علی بهتر را تسهیل سازد. لیکن اگر براین باور باشیم که یک آزمایش واحد، یا حتی یک برنامه پژوهشی چند ساله میتواند بهطور قطع و یقین به پرسشهای عمده مربوط به استنباط مطمئن یک رابطه علی، نامگذاری اجزای آن، و تعیین تعمیمپذیری آن پاسخ دهد خود را فریب دادهایم. در اینجا نخست به تعریف هریک از چهار روایی یاد شده می پردازیم و عوامل تهدیدکننده هر کدام از آنها را تشریح میکنیم. آنگاه طرحهای مختلف آزمایشی و شبه آزمایشی را توضیح داده و توان پارهای از آنها را در مهار عوامل تهدیدکننده روایی درونی و بیرونی نشان میدهیم.
چهار گونه روایی در آزمودن روابط علی چهار گونه روایی در آزمودن روابط علی ملحوظ است که عبارتند از روایی درونی، روایی بیرونی، روایی سازه، و روایی نتیجهگیری آماری.